بخش اول:فکرهای نقره ای
تکیه میدهی به صندلی ات و کانال بالا و پایین میکنی.اخبار ؛جلسات تشریفاتی سازمان ملل را نشان میدهد و تو زل می زنی به تعدادی مرد اتو کشیده و تر و تمیز و نگاهت عجیب میچرخد روی رنگ کروات هاشان و اگر همینطور به زل زدن هایت ادامه بدهی بعید نیست برسی به شعری که قصد داشته باشی اولش را با این بیت شروع کنی:
کروات دور گلوت دست به فریاد زده/"توی این جنگ اسیرم منو آزادم کن"
نگاهت را می بُرّی و سعی میکنی گوش هایت حرف های سازمان به اصطلاح دفاع از حقوق بشر را تر و تمیزتر بشنود و وقتی دقیقتر می شنوی به این فکر میکنی که اگر همینطور پیش برود؛با حرف هایی که این ها می زنند و سرپوش هایی که با این تبحر روی جنگ می کشند ممکن است هر لحظه روی کله شان شاخ در بیاید و برای اینکه مردم متوجه دروغ هایشان نشود چنان لبخند مونولیزایی تحویل دوربین بدهند که خود داوینچی هم به مصنوعی نبودن این لبخند شک کند...و تو لبخند می زنی و این بار عمیق میخندی برای مادرهایی که خیالشان را خوش کرده اند به سران حقوق بشر تا معجزه ای کنند و جنگ را تکان دهند.لبخند می زنی و چنان توی لبخندت غرق می شوی که دریا روی استخوان های فکرت را می پوشاند....
*بیت شعر از حدیث میرفیضی
-----------------------*--------------------*-----------------------------*-----------------------------*--------------------------*
به روایت شعر:
و کمی همینطوری نوشت تقدیم پیکر پاک شهیدان.
دستای مردی،یه پارچه خونِ میگه ببینش.اسمش جنون ِ
لب های خشکو،چشمایی بسته "عباس حمله" عباس خسته
داغ تو سینه ش آتیش می گیره سردارِ بی سر ،از خون سیره
با اشک میگه ،"الله و اکبر " " هیهات از مرگ.شرمنده رهبر"
بمبای
نارس؛خوشه به خوشه
زینبِ
تنها؛کودک به دوشه
نترس عزیزم بابا
همینجاس
اینکه میبینی،پلاک باباس
کودکِ زخمی از
بغض
خسته
تفنگ دشمن گلوشو بسته
بارون تویِ جنگی اسیره
کودک بی آب داره میمیره
موشک نمیجنگید،دردو ،نشون میداد دستایِ پنهانی ،اونو تکون میداد
امروز زینب ها از جنگ ها پیرن هنوز موشک ها با مرگ درگیرن
سرانِ ملت ها؛حرفای تکراری دنیا جوابت کو؟ توهم بدهکاری
لبخند مصنوعی، سرپوشِ رفتارِ انکار آدم ها,سلاحِ کشتارِ
کودک شش ماهه پیغام این جنگه فریاد یا مولا نماد فرهنگه
یک روز میبینی پایان هر دردی شمشیر اسلام است، شمشیر یا مهدی
شاعر: سیده حدیث میرفیضی
پ.ن: تغییر وزن آگاهانه است
یا علی
بخش دوم:
از زیبا گویان بخوانیم
دشمن شناسی در نهج البلاغه
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه شناخت دشمن را رمز بینش معرفی می کند و می فرماید:
واعلموا انکم لن تعرفوا الرشد، حتی تعرفوا الذی ترکه ولن تأخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه...؛
«و بدانید که رشد نمی یابید مگر که ترک کنندگان آن را بشناسید و هرگز به کتاب خدا چنگ نمی زنید، مگر که فروفکننده آن را چنانکه باید، شناخته باشید.»علی(ع) ماهیت دشمنان اسلام را چنین معرفی می کند:«به بالادست خود نافرمان، به زیردست، ستم کننده، و با ستمکار هم دست اند.»
آن حضرت درباره مکر و حیله دشمن می فرماید:
«کن للعدو المکاتم أشد حذراً منک للعدو المبارز»
«از دشمن پنهان بیشتر از دشمن آشکار برحذر باش»
نیز در جای دیگر به عدم غفلت از دشمن و پرهیز از کوچک شمردن آن سفارش کرده و می فرماید:«لا تستصغرن عدواً و ن ضعف»«هرگز دشمنی را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد».
همچنین می فرماید: «آفه القوی استضعاف الخصم»«آفت قدرتمند، ضعیف شمردن دشمن است.»
بخش سوم:
از همسنگرانم بخوانید:
" دشمن شناسی از نگاه رهبر" را در پایگاه اطلاخ رسانی حوزه بخوانید